سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زاهدان پرس و جواب دروغش - شماره سوم

ضربه دیگری از سوی حامیان کیخا به زاهدان پرس وارد شد. حامیان کیخا پس از مدت کوتاهی مجددا با اشاره به مطلب دیگری ضربه سهمگین دیگری به زاهدان پرس وارد کردند.


در پایان این مطلب حامیان کیخا به طرز هوشمندانه ای از زاهدان پرس خواسته اند به مناقشه پایان داده و در کنار نماینده مردم بایستند و صد البته به نظر نمی رسد این پایان جنگ های رسانه ای و تفرقه اندازی های زاهدان پرس باشد. واقعا جالب است بدانیم سود زاهدان پرس از تخریب دکتر کیخا چیست؟


متن کامل این جوابیه:


زاهدان پرس - چوپان دروغگوی استان سیستان و بلوچستانخدایا این زاهدان پرس را از مردم سیستان و بلوچستان نگیر. مطالب طنز آمیز این سایت خبری آنچنان خنده دار می باشد که گوئی نویسنده غیرمحترم آن هنگام نوشتن مطالب قرص هائی توهم زا مصرف کرده و یا دچار توهم دیگری بوده....


البته ضرب المثل معروفی هست که می گوید کافر همه را به کیش خود پندارد. این زاهدان پرسی ها از آنجا که تمام کارهایشان سیاسی و از روی غرض و م.. می باشد فکر می کنند هرکس کاری را انجام می دهد نیتی سیاسی دارد غافل از آن که دکتر کیخا نماینده محبوب و مردمی سیستان چیزی را برای خودش نمی خواهد.


غافل از این که دکتر کیخا مثل پشتیبان زاهدان پرس نزدیک به دو میلیون تومان برای سایتش هزینه نکرده است تا به تخریب چهره دیگران بپردازد. مدیران و نویسندگان غیرمحترم زاهدان پرس دکتر ما با شما تفاوت دارد. کیخا مرد عمل است و به جای اینکه بنشیند و مثل شما فکر کند چگونه افراد را برای رسیدن به اهداف شوم تخریب کند ، به فکر مردم و در کنار مردم است.


در پایان از خداوند منان می خواهیم زودتر زاهدان پرسی ها را شفا بدهد تا به جای تخریب نماینده مردم در کنار وی ایستاده و او را در راه رسیدن به سیستانی آباد کمک کنند. که البته کسانی که فقط دو میلیون تومان خرج یک سایت می کنند باید به نوعی هزینه سایتشان را در بیاورند و بعید به نظر می رسد این هزینه با همراهی کردن نمایندگان تامین بشود. پس سریال های مطالب بی محتوای چوپان دروغگوی زاهدان همچنان ادامه خواهد داشت.


آخر و عاقبت نیش تند ما



این داستان شرح آخر و عاقبت ما زنبورهاست که به دشمنی با زاهدان پرس پرچمی برافراشته ایم برای آگاهی دادن به مردم


یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود


زاهدان پرسدر یک چمنزاری خرها و زنبورها زندگی میکردند.روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار میآید و مشغول خوردن میشود.از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، میکند و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی میبیند، زبان خر را نیش میزند و تا خر دهان باز میکند او نیز از لای دندانهایش بیرون میپرد.خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد میکرد، عرعر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال میکند. زنبور به کندویشان پناه میبرد.


به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را میپرسد. خر میگوید: زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم. ملکه زنبورها به سربازهایش دستور میدهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها میبرند و طفلکی زنبور شرح میدهد که برای نجات جانش از زیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است.


عکس ما که آخر و عاقبتمان مشخص استملکه زنبورها وقتی حقیقت را میفهمد، از خر عذر خواهی میکند و میگوید: شما بفرمایید من این زنبور را مجازات میکنم. خر قبول نمیکند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر میکند که نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم. ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر میکند. زنبور با آه و زاری میگوید: قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم . آیا حکم اعدام برایم عادلانه است ؟


ملکه با تاسف فراوان میگوید: میدانم که مرگ حق تو نیست.


اما گناه تو این است که با خر جماعت طرف شدی که زبان نمیفهمد و سزای کسی که با خر طرف شود همین است